طاها فرشته عشقطاها فرشته عشق، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

با تو مادر شدم نور كوچولوي من

آغازي بر دوبارگي-سالگرد 6 امین ازدواج

آغازي بر دوبارگي بهار با هم بودن را  همراه داشتن موهبت كوچولو ولي بزرگي چون تو زيباتر و سبز تر مي كند باران رحمت خداوند آنچنان بر زندگيمان باريده است كه خوشا خيس شدن بي هيچ چتر بي هيچ ترس امسال 29 شهريور 6 امين سالگرد با هم بودن من و مهربان همسري فرا رسيد و اين سال آخرين سالي ست كه دونفري خواهد بود اگر خدا بخواهد سال ديگر كه فرا برسد يك فرشته كوچك خانواده ما رو سه نفري خواهر كرد و ديگر نه زن و شوهر كه مادر و پدر خواهيم شد. صبح جمعه با هم صبحونه خورديم و همسري مثل هميشه كلي با من كل كل كرد و اينكه امروز رو چطور بگذرونيم رو برنامه ريزي مي كرديم . بعدشم بعر ظهر برامون كيك بي بي مورد علاقه منو با يه شمع 6 خوشدددل خريد و كلي عكس...
30 شهريور 1392

ممنونم خدايا

    شک نکن درست در لحظه ی آخر، در اوج توکل و در نهایت تاریکی نوری نمایان می شود، معجزه ای رخ می دهد و چه زیبا خدا از راه می رسد...   خدايا بابت همه داده هايت صبرهايي كه به من دادي و روزهايي كه با من منتظر شدي تا اندوه هاي بي كران من پايان يابد از تو ممنونم هديه اي كه به من دادي تا خورشيد روشني شود را نگه دار باش خديا آراشم را تو پر دوام كن سلامتي عزيزانم را تو مستدام كن و خدت ار خداي من هرگز از من نگير كه بي تو سخت كوچك و ناتوانم ...
24 شهريور 1392

سخني با خدا

دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش راه آسمان باز است، پر بکش او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند ؟ اگر هیچکس نیست، خدا که هست... تمام خوبی ها را برایت آرزو می کنم، نه خوشی ها را زیرا خوشی آن است که تو می خواهی و خوبی آن است که خدا برای تو می خواهد...   زمانبندی خدا بی نظیر است، نه هیچگاه دیر نه هیچگاه زود کمی بردباری می طلبد و ایمان بسیار، اما ارزش انتظار را دارد...   کی از فرق های انسان با خدا این است که انسان تمام خوبیها را با یک بدی فراموش میکند ولی خدا تمام بدیها را با یک خوبی فراموش میکند...   شک دارم که خالق دانه های انار زندگی مرا بی نظم ...
24 شهريور 1392

تا بدانی و یادت باشد...جوراب کوچولو

شب به خیر پروانه کوچک خوشبختی امشب می خوام برات یه عکس بزارم یه عکسی که خیلی معنی داره یه جوراب کوچولوی سفید یه جوراب خیلی کوچولو وقتی نگاش کنی اولش فقط یه جوراب کوچولوی سفیده ولی پاک کوچولوی من امروز و اینجا و این لحظه که هنوز اینقدر هم نیستی یادت باشه خیلی کوچولو بودی لحظه لحظه برات غصه خوردم و نگران شدم لحظه لحظه تو را با خودم حمل کردم تمام دقایقی که حتی این جوراب خیلی کوچولوی سفید برات خیلی بزرگ بود و می دانی شکم من هم خیلی بزرگ شده است و هر لحظه با من نفس می کشی بیدار میشوی و وقتی خوابم تو بیداری و حرکت می کنی و با هر تکانت که نمی گذارد بخوابم چشمانم پر از اشک است که سالمی خدایا شکرت حرکت می کند نفس می کشد قلبش می زند ...
23 شهريور 1392

پسته های عاشقانه

سلام پسرم شازده کوچولوی من امیدوارم خوب خوشحال و توپولی باشی میوه دلم البته از تکونها و شلوغ کاریهات می فهمم که خدارو هزار تا شکر خوبی و داری بزرگ میشی عزیزم . می خوام امروز از بابایی مهربونت بگم که از اونجا که میدونه من شکمو عاشق پسته تازه هستم و الان فصلش رسیده رفته یه عالمه خریده برامون و اومده همه رو با مهربونی پوست کرده احتکار کرده توی کاسه های کوچولو تا ما هر روز بخوریم و توپول بشیم هاها تازه انگشت خودشم ناخونش پوست پوست شده چون کلی پوست دراورده از پسته ها ..... عزیزمممممممممممممممممممممه بعله اینه که بایداز همین الان بدونی بابای خوبی داری خیلی مراقبته  مامانت هم که در بست در خدمتته دیگه عزیزم بی صبرانه منتظریم که بیای...
19 شهريور 1392

فرزندم ، دعايت مي كنم

خدايم برايم فرزندي بساز ...  خداوندا ! به من فرزندي عطا فرما آنقدر قوي كه بر هراسش غلبه كند.  فرزندي كه شكست صادقانه را بپذيرد و به هنگام پيروزي فروتن باشد.  خداوندا در سختيها و فشارهاي زندگي فرزندم را حمايت فرما  به او كمك كن تا در برابر طوفانها بايستد.  خداوندا به من فرزندي عطا فرما كه دلي روشن و با صفا و هدفي والا داشته باشد. كسي كه چشم بر آينده بدوزد اما گذشته را فراموش نكند.  خداوندا شرايطي فراهم ساز كه فرزندم به عظمتهاي راستين پي ببرد و آگاهي و بينش داشته باشد. تنها در اين صورت است كه خواهم گفت : زندگي‌ام را تباه نكرده‌ام   ...
13 شهريور 1392

جوجو خوش خبري

سلام مسافر كوچولوي بهشتي   مي خوام يه كمي از خبرهاي توراهي خوش خبري كه تو فرشته جون برامون آوردي برات بگم از روزي كه اومدي و خانواده ما رو سه نفر كردي كلي خبرهاي خوش خبري  آوردي عزيزم كه بابت اش از خداي مهربون كه اينقدر هستي تو رو با بركت گره زده ممنونم اولا يه مسايلي بود يه خورده سايه كدري توي خانواده درست شده بود كه با حضورت روز به روز خورشيد روشني بيشتر درومد بعدشم خونه نارمكي بابارضا با كلي مشكلات يه هو خريدار پيدا كرد و داره حل ميشه كه براي ما خيلي خوبه ;) بعدشم خبرهاي خوب مهاجرتي دريافت كرديم  و بعد اون هم باباي مهربون و آينده نگرت كه هميشه فكرش بهتر كردن زندگي من و تو ئه يه&nbs...
6 شهريور 1392